جنگ پابرهنه

وب نوشت رسمی رحیم مخدومی

جنگ پابرهنه

وب نوشت رسمی رحیم مخدومی

جنگ پابرهنه

انقلاب اسلامی ما یک قصه واقعی است که یکی بود آن با مستضغفین و پابرهنه ها و یکی نبود آن با مستکبرین و پاشنه طلاها شروع شد.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

۳ مطلب در مهر ۱۳۹۲ ثبت شده است

آشنایی دبستانی­ ها با خوی استکباری آمریکا در کتاب " مهمان آمریکایی"

مؤسسه فرهنگی هنری رسول آفتاب، در آستانه 13 آبان؛ روز ملی مبارزه با استکبار، این کتاب را که دانش آموزان دبستانی را با خوی استکباری آمریکا آشنا می کند، معرفی کرد.

 "مهمان آمریکایی" قصه ی مهمان ناخوانده ای است به نام عروسک باربی که وارد محیط صمیمی عروسک های ایرانی شده و قصد دارد خواسته هایش را به آنها تحمیل کند. ایستادگی عروسک دارا در برابر او منجر به اتفاقاتی می شود که قصه ی این کتاب را شکل می دهد.

کتاب مهمان آمریکایی در 12 صفحه توسط انتشارات رسول آفتاب به چاپ رسیده است. 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۹۲ ، ۲۳:۱۹
مدیر سایت
چهارشنبه, ۲۴ مهر ۱۳۹۲، ۱۱:۱۰ ب.ظ

چاپ چهارم کتاب من مادر مصطفی در آستانه 13 آبان

چاپ چهارم کتاب من مادر مصطفی در آستانه 13 آبان


مؤسسه فرهنگی هنری رسول آفتاب اعلام کرد؛ استقبال مدارس و دانشگاهها در آستانه 13 ابان؛ روز ملی مبارزه با استکبار جهانی کتاب "من مادر مصطفی" را به چاپ چهارم رساند

این کتاب که حاوی خاطرات دل نشین مادر جوان ترین شهید هسته ای؛ مصطفی احمدی روشن است، در بیست و پنجمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران و در غرفه شاهد پرفروشترین کتاب سال شد. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۹۲ ، ۲۳:۱۰
مدیر سایت
چهارشنبه, ۲۴ مهر ۱۳۹۲، ۱۰:۴۶ ب.ظ

متعادلِ خمیده

یکی ایستاده بود، یکی خمیده، یکی خوابیده.

شکارچی، ایستاده را به گلوله بست.

خوابیده به ایستاده گفت: «بخواب یه دنده! می­ بینی که شکارچی با خوابیده­ ها کاری نداره!»

خمیده گفت: «با خمیده­ ها هم کاری نداره. نه نیاز به اون همه شُل بازی است که بخوابی، نه نیاز به این همه قُد بازی که سیخ بایستی. مثل من خمیده و متعادل باشین!»

خوابیده هر چه داشت خرج شکم و بالش زیر سرش کرد و به خواب رفت.

خمیده همه را صرف دیده شدن کُرنش خود کرد. درد کرنش او را سست و بی حال کرده بود.

ایستاده از ضرب گلوله ها هر لحظه هشیارتر و بیدارتر می شد!

شکارچی از هیچ کدام دست برنمی داشت. دو تا از نوچه هایش را فرستاد سراغ خمیده و خوابیده. یکی افتاد روی شکار خوابیده، یکی هم سوار شکار خمیده شد.

ایستاده عرق شکارچی را درآورده بود!

 

رحیم مخدومی

8/7/92

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۹۲ ، ۲۲:۴۶
رحیم مخدومی